فوتر کمک
آشنایی با آقاگل
نوشتن این صفحه از نوشتن یک داستان ده صفحهای سختتر است. اینکه بخواهی خودت را به دیگران معرفی کنی، اینکه به آنها بگویی تو این هستی. با این مشخصات. با این قد و وزن و علاقهمندیها. این در تمام عمر برایم سختترین کار ممکن بوده است.
بهتر است از نامم شروع کنم. نامم سعید است؛ اما خیلیها آقاگل صدایم میکنند.
سعید بودن را خانوادهام انتخاب کردند؛ اما آقاگل بودن را به اختیار برگزیدهام.
در سمیرم اصفهان بدنیا آمدهام. اما در حال حاضر ساکن کاشان هستم.
رشتۀ تحصیلیام مهندسی شیمی بوده؛ اما در حال حاضر کارم تولید محتوا و کپیرایتینگ است.
تا جایی که یادم میآید در تیمهای فوتبال مدرسه جایی نداشتهام و فوتبال بازی کردنم افتضاح است؛ اما فوتبال را عاشقانه دوست دارم.
یک وقتی(گمانم هجده، نوزده سالگی) فکر میکردم ممکن است شاعر خوبی بشوم؛ اما فعلاً داستاننویس بدی هستم.
در ظاهر به کتابخوانی علاقه دارم؛ اما بیشترین زمانم را در روز صرف خوردن و خوابیدن و آهنگ شنیدن میکنم.
همیشه دوست داشتم شلوغکن جمع باشم؛ اما معمولاً کم حرف هستم و چیز زیادی برای گفتن ندارم. (عوضش در نوشتن تا دلتان بخواهد وراجم.)
از دور شاید کمی ترسناک به نظر برسم؛ اما به گواه خیلیها (این خیلیها که گفتم میشود اغلب دوست و آشناها) آدم نسبتاً خوب و مهربانی هستم. چیزی شبیه شِرِک شاید. البته به جز مواقعی که تیمم باخته باشد.
گفتم تیم! گفتن ندارد که هوادار پرسپولیس هستم و میلان را هم از دوران طفولیت دوست داشتهام. چلسی هم نفهمیدم چه شد که یکهو آن وسطها جای خودش را باز کرد.
فکر میکردم خیلی چیزها برای گفتن داشته باشم؛ اما درحال حاضر دیگر چیزی به ذهنم نمیرسد. اگر سؤالی بود، بپرسید. بی تعارف.
همین.